دلتنگی

مرد من ته ریشی دارد که دنیا می ارزدمرد من از چهره اش حیا و نجابت جار می زندمرد من از قدش مردانگی می ریزداز آغوشش حس امنیت می گیرمبوی صداقت می دهدروی پاهای خودش می ایستد و برای خوشبخت شدن جان می کندهمی, ...ادامه مطلب

, ...ادامه مطلب

, ...ادامه مطلب

دوست دارم یک شبه،هفتاد سال پیر شوم در کنار خیابانی بایستم ... تو مرا بی آنکه بشناسی،از ازدحام تلخ خیابان عبور دهی ... هفتاد سال پیر شدن یک شبه به حس گرمی دستهای تو هنگامی که مرا عبور میدهی بی آنکه بشناسی،می ارزد...!,یک شبه پولدار شدن,یک شبه پولدار شوید,یک شبه میلیاردر شوید,یک شبه پولدار شویم,یک شبه ره صدساله رفتن,يك شبه پولدار شدن,یک شبه میلیونر شوید,یک شبه ره صد ساله,یک شبه میلیونر شدن,یک شبه بارونی بسه ...ادامه مطلب

ﺭﻭﯼ ﺗﯿﻐﻪ ﺍﯼ برنده مقداری ﺧﻮﻥ می ریزند ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﻟﺐ ﯾﺨﯽ ﻗﺮﺍﺭ داده ﻭﺩﺭ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺭﻫﺎ می کنند. ﮔﺮﮒ ﺁﻥ ﺭﺍ می بیند، یخ را به طمع ﺧﻮﻥ ﻟﯿﺲ ﻣﯿﺰﻧﺪ. ﯾﺦ روی تیغه کم کم ﺁﺏ می شود ﻭ ﺗﯿﻐﻪ ی تیز، ﺯﺑﺎﻥ سرد و بی حس شده ی ﮔﺮﮒ ﺭﺍ می بُرد. ﮔﺮﮒ ﺧﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ می بیند ﻭ به ﺗﺼﻮﺭ و خیال این که ﺷﮑﺎﺭ و طعمه ﺧﻮﺑﯽ پیدا کرده ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻟﯿﺲ می زند؛  اما نمی داند یا نمی خواهد بداند که با آن حرص وصف ناشدنی و شهوت سیری ناپذیر، دارد ﺧﻮﻥ ﺧﻮﺩش ﺭﺍ می خورد! ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺯ آن ﮔﺮﮒ زبان بسته ﺧﻮﻥ می رود تا به دست خودش کشته می شود .. نه گلوله ای شلیک ,در قطب شمال گرگ ها را اینگونه شکار می کنند ...ادامه مطلب

نمیخواستم نبودنت از شمارش انگشتانم بیشتر شود اما این روزها... کاری از دستانم بر نمی آید....!,این روزها,این روزها که میگذرد جور دیگرم,این روزها که میگذرد,این روزها اینگونه ام,این روزهای من,این روزها که میگذرد هر روز,این روزها حال خوشی ندارم,این روزهایم به تظاهر میگذرد,این روزهااا,این روزها افشین ...ادامه مطلب